معنی تراشیدن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از, معنی تراشیدن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از, معنی تcاadbj، /msت ]dxd cا ljbj، /msت ljbj اx, معنی اصطلاح تراشیدن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از, معادل تراشیدن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از, تراشیدن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از چی میشه؟, تراشیدن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از یعنی چی؟, تراشیدن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از synonym, تراشیدن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از definition,